پویا و پرنیا گلهای زندگی

پدرشوهر + برادر شوهر و جاری از مکه اومدن  بچه ی داداشم به دنیا اومد  قدمت مبارک بابا و مامانت باشه دلبندم   دیشب شال بافتمو انداختم . همه میگفتن چقد شالتون خوشکله منو میگی  خخخخخخخ . بعد ازم گرفتن دووووور تالار چرخوندن   . آهان راستی همه بهم گفتن رنگ موهاتم قشنگ شده من الان رو فضام!!!!! این چند روز شدیدن در گیر کارا بودیم . کل بدنم درد میکنه . میام با عکس   ...

تصمیم گرفته شده کلا به نق نق های الکی پسرک بی توجه باشیم تا خودش اونقد نق بزنه تا ساکت شه . این قضیه وقتی تنها هستیم و تو خونه ی خودمون جواب میده ولی اگه خونه مامان بزرگ یا مهمونی باشیم نه. این یکی میگه بیا این کارو بکن. اون یکی میگه: چی شده چی میخواد؟؟؟ چرا اینقد نق میزنه؟ خیلی لج بازه! از تو بچه ها فقط صدای پویا بلنده!!!! و خوب متعاقبا اونم صداشو بیشتر میبره بالا........و هر چی میگم ساکت باشین خودش کم کم آروم میشه گوش نمیدن و ...... بی خیال پیرامون توضیحات فوق!!! نق میزد و گریه ی الکی از اون گریه ها که فقط دهنو کج میکنن واشک ندارن! منم ولش کردم تا نفس داره ههههههههه هووووووو کنه!!!! بعد 10 دقیقه میگه : قبلا ها تو رو صاف میدیدم الان مثل...

  این همون گل هایی که بافتم  به هم وصل کردم کردم یه شال  . قدشم اینقد شده  . این کل شاله ولی الان یه ردیف دیگه بافتم که اضافه کنم  .  رو یه شال سفید یا مقنعه پوشیدم خیلی رنگشون بهتر دیده میشه اینم زن داداشم بافته تنوع رنگش عالیه این شنله  . اینو 50 تومن میفروشه  گربه سگ ساختیم با پسرکم  چسبوندیم دیوار اتاقش  الان دارم واسه پویا کلاه و شالگردن میبافم کلا جو بافتنی گرفته منو شدیدددددد   ...

به خاله راضیه  پیام دادم:  پویا دیشب تا 3 نصف شب بیدار بود. الان خوابه یا بیدار شده؟ خاله راضیه:  نه خوابه.خودمم ! کردم بیدار نشد هی میخونم میگم چی نوشته این؟؟؟نه خوابه .خودمم خوابم؟؟؟ چیکار کرده بیدار نشده؟؟؟قدرت خدا!!! بعد از کلی کنکاش فهمیدم یعنی: نه خوابه .خودمم تعجب کردم بیدار نشده!!!! معععععععععععععععععع

چرا دارن به شعورمون توهین میکنن دقیقا؟ چیه؟آوای بارانو میگم.  اولا از 30 دقیقه 25 دقیقه پیام بازرگانیه! دوما مگه شرکت و سهامش به نام باران ریاحی نشده الان ثابت شده که این خانوم باران ریاحی نیس. پس معامله فسخه سوما ما گاو نفهم چرا به وکیل به قول خودشون برجسته هم توهین میشه الان اون نمیدونه اینا رو؟؟؟ عایا تو اون شهر هیییچ کلانتری کوفتی چیزی نیس باران بره بتمرگه توش بگه عاقا اصلا من گم شدم!!! والا  ینی تهران در واقع روستای بابابزرگمه هیچ عابر پیاده و تلفن داری پیدا نشد باران رفت سر 4راه از بچه ها گوشی گرفت؟؟؟  از اون لحظه ای که از خونه زد بیرون چه غلطی میکرد که 3 ساعت بعد زنگ زد به فرید؟ آخه یکی...